تبادل لینک
هوشمند برای
تبادل لینک
ابتدا ما را با
عنوان
نیازمندی های
پزشکی- ورزشی-
علمی ... و
آدرس injast.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
شبنم قلیخانی در ۱۹ آبان ۱۳۵۶ در تهران متولد شد. او در سال ۱۳۸۶ با شخصی به نام رضا ازدواج کرد و به همراه همسرش از ابتدای سال ۱۳۹۲ در سیدنی استرالیا زندگی میکند .
به گزارش ساتین خبر مادر شدن خاله شادونه (ملیکا زارعی) در بخش خبری۲۱ شبکه اول سیما پخش شد! مشخص نیست اهمیت خبری و رسانه ای این رویداد چقدر است که سردبیران خبر تلویزیون آن را در اخبار سراسری شبکه یک پخش کرده اند.
البه قبلا هم عکس هایی از ملیکا زارعی و دو فرزندش منتشر شده بود .
و ملیکا زارعی معروف به خاله شادونه مجری برنامههای کودک است.وی همسر علی صادقی بازیگر معروف ایرانی می باشد. همچنین او خواهر کوچکتر مریلا زارعی هنرپیشهٔ سینما و تلویزیون است.
بیوگرافی
ملیکا زارعی برزی(خاله شادونه) در ۴ اردیبهشت ۱۳۶۴ در تهران به دنیا آمد، رشته حقوق قضایی خوانده است ،از سال سوم دبستان فعالیت هنری خود را با اجرا در برنامه ی تازه ها از شبکه ۲ آغاز کرد ،و در سال ۸۲ در سریال دوران سرکشی یک سکانس بازی کرد و بعد در مجموعه مهر خاموش بازی کرد و از سال ۸۳ همزمان با قبولی در دانشگاه به عنوان مجری برنامه کودک و با نام خاله شادونه مشغول به کار شد ، به خاطر صدای کودکانهاش و صداقتی که در کلامش وجود دارد، خیلی زود در دل بچهها جا باز کرد، او برای اینکه کودک درونش همیشه سرزنده باشد، دائم کتابهای ویژه کودکان را میخواند و سعی میکند تمام وقتش را با آنها سپری کند، او عاشق بچههاست و به نظرش بچهها پاکترین موجوداتی هستند که خداوند آفریده.
و علی صادقی متولد ۱۴ آذر ۱۳۵۹ تهران در بیمارستان طرفه می باشد. او بازیگر طنز سینما و تلویزیون ایران است. پدرش تراشکار و مادرش خانهدار است یک خواهر کوچکتر و یک برادر بزرگتر از خودش دارد. وی مدرک فوق دیپلم کامپیوتر را دارد. به گفتهٔ خودش به طور اتفاقی و با مجموعه آفتاب عالم تاب ساخته امیر سماواتی و مازیار حبیبینیا وارد عرصهٔ سینما شد.
در سالهای اخیر تب سینما و ورود به عرصهی بازیگری دغدغهی بسیاری از دوستداران و شیفتگان هنر هفتم شده اما علاقهمندی جوانان برای دستیابی به رویای بازیگری زمینه سوءاستفاده برخیها را برای اخاذی از این قشر با ترفندهای مختلف تبلیغاتی فراهم آورده است.
جذابیتها و زرق و برق حرفه سینما چنان علاقهمندان ورود به عرصه بازیگری را شیفته کرده که خیلیها از شرایط ورود به این عرصه اطلاع درستی ندارند و از طرف دیگر اطلاعرسانی جوامع و صنوف سینمایی هم برای این عرصه چندان کارساز نبوده و شاید هم ناقص بوده زیرا طبق برخی آمارها بسیاری از هنرمندان یا به صورت اتفاقی کشف شدهاند و یا به لطف خانواده خود وارد این حرفه شدهاند. با این حال عوامل پشت پرده و نامفهوم ستاره پروری در عرصه هنر هفتم برای خیلیها این تصور را به وجود آورده که برای بازیگر شدن یا حتما باید به صورت نسبی یا سببی جزو خانواده بازیگران شد یا با هدف هزینههای گزاف سالها در انتظار کشف استعداد از طرف آموزشگاههای متعدد و افراد مختلف شد.
در حالیکه بسیاری از بازیگران بزرگ کشور در گذشته با تکیه بر استعداد ذاتی خود و با برخورداری از شرایط سالم و به دور از حاشیه جامعه هنری و به خصوص حرفه بازیگری به جایگاهی والا رسیدهاند شاید اگر بپذیریم که به جز انگشتشماری از هنرمندان که به واسطه آموزش آکادمیک و یا کلاسهای تخصصی بازیگری، وارد این حرفه شدهاند بسیاری از حقایق ستارهپروری برای علاقهمندان ورود به سینما روشن خواهد شد.
چه بسا افرادی که تنها به واسطه برخی روابط و یا هزینههای سرسامآوری که برای خرید نقش، پرداخت کردهاند، یک شبه ره صد ساله را پیمودهاند و ستاره بیبدیل سینمای ایران شدهاند، اشاره به برخی از هنرمندان که از طریق خانواده خود وارد حرفهی بازیگری شدهاند شاید خالی از لطف نباشد هنرمندانی مثل “مهراوه” و “ملیکا شریفی نیا” که از طریق پدر و مادر خود “آزیتا حاجیان” و “محمدرضا شریفی نیا” وارد این حرفه شدند یا “شقایق فراهانی” که از طریق خانواده خود یعنی “بهزاد فراهانی” و “فهیمه رحیم نیا” بازیگر شد، همین طور “جهانگیر کوثری” تهیه کننده و “رخشان بنی اعتماد” کارگردان برجسته سینمای کشور که زمینه ورود “باران کوثری” برای سینمای ایران شدند و یا “سپند” و “کمند امیرسلیمانی” که از طریق پدر خود “سعید امیرسلیمانی” وارد این عرصه شدند.
نمونه دیگر این ادعا خانواده معروف “ارجمند” است که به لطف “انوشیروان” و “داریوش ارجمند” اکثر خانواده از جمله “برزو”، “امیریل” و “بهار ارجمند” پلکان ترقی هنر بازیگری را در سینمای ایران طی میکنند.
“مهدی هاشمی” و “گلاب آدینه” هنرمندان نامآشنای سینمای ایران نیز بد ندیدند که فرزند خود “نورا هاشمی” را به سینمای ایران معرفی کنند.
“ماه چهره خلیلی” هر چند پدر و مادر سینمایی نداشت اما به واسطه مادربزرگ خود مرحومه “پروین سلیمانی” که زمانی از پرکارترین بازیگران سینمای ایران بود پا در این حرفه گذاشت.
حضور “رضا بنفشه خواه” واسطهای شد برای ورود پسرش “بیژن بنفشه خواه” و برادرش مرحوم “محمود بنفشه خواه” به هنر هفتم که جزو معدود هنرمندان عرصه تئاتر بودند.
عرصهی بازیگری چنان جذاب است که نه فقط پدر و مادرها را بلکه فرزندانی هم که به هر طریقی وارد دنیای سینما و تلویزیون شدهاند وادار کرده تا نزدیکترین افراد خانواده را تا جایی که بتواند وارد این حرفه کنند. بعنوان مثال “بهاره رهنما” به تازگی مادر خود “پروین قائم مقامی” و حتی دخترش “پریا قاسم خانی” را با خود همراه کرده و به سریالهای تلویزیونی کشانده است تا شاید به این طریق استعدادهای نهفته آنها را شکوفا کند البته “شقایق دهقان” نیز به واسطه رابطه خانوادگی با “بهاره” وارد این حرفه شد.
“آتیلا پسیانی” اگر چه به واسطهی مادر خود مرحومه “جمیله شیخی” وارد عرصهی سینما شد اما حالا قصد دارد دختر خود “ستاره پسیانی” را در سینما مطرح کند.
“امیر جعفری” ابتدا همسر خود “ریما رامین فر” و سپس برادرزادهاش “علیرضا جعفری” را به سینمای ایران معرفی کرد.
برای ورود “لیلی رشیدی”، پدرش “داوود رشیدی” و خالهاش “مرضیه برومند” که کارگردان مطرح سینمای ایران میباشد، بیتأثیر نبوده است.
شاید اگر “مونا و مارال” فرزندان “جلیل فرجاد” نبودند، راه درازی را باید طی می کردند تا ستاره شوند و یا شاید هم هیچگاه پایشان به سینما و تلویزیون باز نمی شد و همین طور “السا و النا فیروز آذر” که از طریق خاله خود “تهمینه میلانی” به یک باره هنرمند سینما شدند.
مرحوم “منوچهر نوذری” به مانند خاطرات ماندگاری که در دهه ۶۰ در ذهن مردم ایجاد کرد جای پای خواهرزاده خود “مهران مدیری” و پسرش “ایرج نوذری “را نیز در سینما و تلویزیون ایران مستحکم کرد و در تازه ترین اقدام هنرمند دوست داشتنی سینما ایران “اکبر عبدی”، برای اینکه از غافله عقب نماند پای دختر خود “المیرا عبدی” را به سینمای ایران باز کرده است و نمونه های دیگری که مجال پرداختن به همه آن ها از حوصله نگارنده خارج است.
جدای از شانس و اقبال ، برخی رابطه ها در ستاره پروری سینمای ایران حرف اول را می زنند هر چیز می گویند هنرمند سفارشی و فاقد استعداد به مرور زمان خود به خود حذف می شوند اما پشتیبانی این روابط دوام آن ها را در پرده نقره ای بیشتر و بیشتر می کند تا جایی که پیش آمده برخی از بازیگران مطرح علاوه بر دستمزد های سنگین به طور مشروط و در قبال تامین خواسته خود بر سر صحنه حاضر می شوند با اینکه دنیای هنر هفتم بی کران و اشباع نشدنی است اما آنچه باعث نگرانی شده عدم وجود یک چهار چوب ق۵انونی در ورود هنر مندان برای سینما است.حمید سلیمی در این زمین می گوید ورود برخی از بازیگران به واسطه حضور خانواده خود به سینما به نوعی بیانگر وجود شرایط نا برابر در این هنر است که به طوریکه برخی از آثار به ایفای نقش می پردازند و به این صورت نه تنها بر کیفیت کار تولیدی تاثیر می گذارند بلکه ضربه بزرگی نیز به صنعت سینما وارد می کنند.
وی معتقد است سازمان سینمایی و وزارت ارشاد وظیفه سنگینی در این مورد بر عهده دارد تا ضمن کنترل کیفیت کار بازیگران، زمینه ورود ی عادلانه برای مقام علاقه مندان را فراهم آورند اما جبار آذین دیگر منتقد سینما با اشاره به استعداد های بازیگری می گوید.
این موضوع را در سطح جهان نیز شاهد هستیم و برخی افراد نه به واسطه استعداد هنر بازیگری بلکه به واسطه روابط مختلف وارد سینما می شوند.
وی اضافه می کند؛ این افراد به دلیل نداشتن تحصیلات آکادمیک مرتبط به صورت کوتاه مدن در برخی از آثار حضور می یابند اما هیچ گاه حضور بلند مدت و موفق نداشته و نخواهند داشت آذین نیز معتقد است که باید با برنامه ریزی های دقیق مانع ورود افرادی شوند که تنها به جهت برخورداری از پول و پارتی وارد این حرفه شده و باعث تضعیف کیفیت سینمای ایران می شوند.
طهماسب صلح جو منتقد سینما ضمن تاثیر وجود روابط خانوادگی در ورود به عرصه سینما و تلویزیون می گوید: استعداد بازیگری در بسیاری از افراد ذاتی بوده این استعداد در بسیاری از مواقع از طریق پدر و مادر به فرزندان خود رسیده است البته ذات هنر خبر این نیست.
وی اضافه می کند: از نظر من ایرادی به این که فرزند هنرمندان ادامه دهنده راه پدر و مادر باشند وارد نیست اما معتقدم مراکز استعداد یابی تحت نظارت ارشاد باید در کشور بیشتر شوند تا امکان ورود همه افراد فراهم شود.
پس با این حال جنون شهرت و دستمزد بالای بازیگران سینما خیلی از جوانان کشور را به سمت هدفی رهنمون ساخته که در بیشتر مواقع جز سرابی بیش نیست به طوریکه فرصت ها و آرزوهای زیادی از جوانان در آموزشگاه ها و کلاس مختلف با وعده های واهی تباه می شوند.
فرش قرمز اسکار برای کسانی که مشغول آماده کردن مراسم امسال هستند خیلی هم پر زرق و برق نبود.
بارش باران آماده سازی مراسم جایزه اسکار را با مشکل مواجه کرد.
بارش باران شدید در لس آنجلس، هشتاد ششمین مراسم جایزه اسکار را با مشکل مواجه کرده بطوری که محل ورود به این مراسم با چادر و پلاستیک پوشانده شده است.
یک تکنیسین شبکه تلویزیونی “ای بی سی“، با بیان این که چنین چیزی را در بیست ساله گذشته ندیده، می گوید: “این بدترین وضعیت ممکن است چون هنوز هم تمام نشده و قرار است تا یکشنبه همچنان باران ببارد.”
فلیکس وان گرونینگن، کارگردان بلژیکی هم با بیان این که این باران باعث بروز بی نظمی در برگزاری این مراسم شده می گوید: “ همه جا کمی خیس شده، برای همین وضعیت اینجا کمی به هم ریخته است. فکر می کنم یکشنبه کارهای زیادی برای انجام دادن داشته باشند. اینجا اکنون خیلی هم پر زرق و برق نیست.”
خواندنی ها و دیدنی ها-من به مدرسه میرفتم تا درس بخوانم،ولی او...
من به مدرسه میرفتم تا درس بخوانم تو به مدرسه میرفتی به تو گفته بودند باید دکتر شوی او هم به مدرسه میرفت اما نمی دانست چرا
من پول تو جیبی ام را هفتگی از پدرم میگرفتم ... تو پول تو جیبی نمی گرفتی همیشه پول در خانه ی شما دم دست بود او هر روز بعد از مدزسه کنار خیابان آدامس میفروخت
معلم گفته بود انشا بنویسید موضوع این بود علم بهتر است یا ثروت
من نوشته بودم علم بهتر است مادرم می گفت با علم می توان به ثروت رسید تو نوشته بودی علم بهتر است شاید پدرت گفته بود تو از ثروت بی نیازی او اما انشا ننوشته بود برگه ی او سفید بود خودکارش روز قبل تمام شده بود
معلم آن روز او را تنبیه کرد بقیه بچه ها به او خندیدند آن روز او برای تمام نداشته هایش گریه کرد هیچ کس نفهمید که او چقدر احساس حقارت کرد خوب معلم نمی دانست او پول خرید یک خودکار را نداشته شاید معلم هم نمی دانست ثروت و علم گاهی به هم گره می خورند گاهی نمی شود بی ثروت از علم چیزی نوشت
من در خانه ای بزرگ می شدم که بهار توی حیاطش بوی پیچ امین الدوله می آمد تو در خانه ای بزرگ می شدی که شب ها در آن بوی دسته گل هایی می پیچید که پدرت برای مادرت می خرید او اما در خانه ای بزرگ می شد که در و دیوارش بوی سیگار و تریاکی را می داد که پدرش می کشید
سال های آخر دبیرستان بود باید آماده می شدیم برای ساختن آینده
من باید بیشتر درس می خواندم دنبال کلاس های تقویتی بودم تو تحصیل در دانشگاه های خارج از کشور برایت آینده ی بهتری را رقم می زد او اما نه انگیزه داشت نه پول، درس را رها کرد و دنبال کار می گشت
روزنامه چاپ شده بود هر کس دنبال چیزی در روزنامه می گشت
من رفتم روزنامه بخرم که اسمم را در صفحه ی قبولی های کنکور جستجو کنم تو رفتی روزنامه بخری تا دنبال آگهی اعزام دانشجو به خارج از کشور بگردی او اما نامش در روزنامه بود روز قبل در یک نزاع خیابانی کسی را کشته بود
من آن روز خوشحال تر از آن بودم که بخواهم به این فکر کنم که کسی کسی را کشته است تو آن روز هم مثل همیشه بعد از دیدن عکس های روزنامه آن را به به کناری انداختی او اما آنجا بود در بین صفحات روزنامه برای اولین بار بود در زندگی اش که این همه به او توجه شده بود !!!
چند سال گذشت وقت گرفتن نتایج بود
من منتظر گرفتن مدارک دانشگاهی ام بودم تو می خواستی با مدرک پزشکی ات برگردی، همان آرزوی دیرینه ی پدرت او اما هر روز منتظر شنیدن صدور حکم اعدامش بود
وقت قضاوت بود جامعه ی ما همیشه قضاوت می کند
من خوشحال بودم که که مرا تحسین می کنند تو به خود می بالیدی که جامعه ات به تو افتخار می کند او شرمسار بود که سرزنش و نفرینش می کنند
زندگی ادامه دارد ... هیچ وقت پایان نمی گیرد ...
من موفقم من میگویم نتیجه ی تلاش خودم است!!! تو خیلی موفقی تو میگویی نتیجه ی پشت کار خودت است!!! او اما زیر مشتی خاک است مردم گفتند مقصر خودش است !!!
من ، تو ، او هیچگاه در کنار هم نبودیم هیچگاه یکدیگر را نشناختیم
اما من و تو اگر به جای او بودیم آخر داستان چگونه بود ؟؟؟!!!
قسمت خواندنی ها و دیدنی ها- 15 درس زندگی که در هیچ مدرسه ای یاد نمی دهند!
15 درس زندگی که در هیچ مدرسه ای یاد نمی دهند
خواندنی ها و دیدنی ها-15 درس زندگی که در هیچ مدرسه ای یاد نمی دهند!
همگی ما همزمان با تحصیل در مدارس ، درسهایی از زندگی نیز می آموزیم که هردوی آنها مهم است .مشکل اصلی این است که زندگی قبل از ما هم جریان داشته و ما را هم مانند دیگران در مسیرش با خود می برد و این در حالی است که ما تازه در ابتدای یادگیری و کسب معلومات لازم برای زندگی هستیم و تنها امیدواریم که روزی به همه ی جوانب دست پیدا کنیم ، پس بطور منطقی دانش ما همیشه عقب تر از زندگی است.
در اینجا به درسهایی از زندگی اشاره کرده ایم که براحتی می توانید از آنها بهره بگیرید :
1- طبق گفته ی Richard Carlson " چیزهای بی ارزش را نچشید " ، این بدان معنی است که خیلی از مردم خود را درگیر استرس و به انجام رساندن کارهای بی ارزش می کنند که در نهایت در مقابل اهداف اصلی زندگی ، هیچ ارزشی ندارند .وقتی آنقدر خود را درگیر این مسائل کوچک می کنیم دیگر جایی برای نیل به آرزوهایمان باقی نگذاشته ایم و از لحظات خود هیچ لذتی نمی بریم.
2- "زندگی غیر قابل پیش بینی است " و ممکن است هر لحظه شما را در شیب و فراز قرار دهد " . فقط بگویید "هرگز" و بعد ببینید چه اتفاقی می افتد . برای مقابله با گره هایی که زندگی در مسیر شما قرار داده است ، تنها با ذهنی باز و خوش بین ، به آنها خوش آمد بگویید !!
3- خسته کننده ترین واژه در هر زبان " من " است . بله تصور این است که تکرار این کلمه اعتماد به نفس را بالا می برد. ولی خوب! بیشتر وقتها همه ی آن چیزیی که در مورد خود با تکرار " من " توضیح و تعریف می کنید، واقعیت ندارد! اینکه یک نفر دائما" از خود و فضایل خود تمجید و تفسیر کند ، بسیار خسته کننده و یکنواخت است . این حالت "خود محوری " است نه "اعتماد به نفس "
4- انسانیت مهم تر از مادیات است:اهمیت روابط اجتماعی بسیار مهم تر از درجات مادی است که هر کدام از ما در مسیر آرزوها به آنها می رسیم. بدون محبت و عشق و حمایت خانواده و دوستان در زندگی ، موفقیت های مادی ، خیلی لذت بخش نخواهد بود. با ایجاد تعادل در ملاک های برتری و ارزش های خود ، از ثبات زندگی بیشتری بهره خواهید برد.
5- به غیر از خودتان ، هیچ کس دیگر نمی تواند شما را راضی کند !رضایت و راحتی ذهن شما تنها به عهده خودتان است ! بله ، روابط اجتماعی ، زندگیمان را پر بار تر می کند ، اما خوب ، شاید این روابط به تنهایی باعث شادکامی و رضایت شما نشود.
:کمالات برای هر شخص زیباست . کلام و اعمال نیک ، به دنبال خود ، اعتماد و اطمینان دوستان را در پی دارد . برای رسیدن به این درجه ، تلاش کنید .
7- بیاموزید که خود ، دیگران و حتی دشمنان خود را ببخشید:انسان جایز الخطاست ، همه ما اشتباه میکنیم ، ولی با کینه توزی و یادآوری صدمات گذشته ، تنها این خودمان هستیم که از زندگی لذت نمی بریم نه دیگران !!
8- "خنده" داروی هر "درد" است . با خوشرویی و تبسم ، دردهای خود را درمان کنید.
9- تغذیه خوب ، استراحت ، ورزش و هوای تازه ، را فراموش نکنید.سلامتی خود را دست کم نگیرید . با رعایت این نکات ، از وضعیت جسمی ایده آل خود ، لذت ببرید .
10-اراده ای مصمم ، شما را به هر چیزی که می خواهید ، می رساند .هرگز تسلیم نشوید و به دنبال رسیدن به آرزوها و اهداف خود تلاش کنید.
11-تلویزیون ، ذهن ما را بیشتر از هر چیزی نابود می کند !از تلویزیون کناره گیری کنید و با ورزش ، مطالعه و یادگیری ، ذهن خود را فعال کنید.
12- شکست را بپذیرید .هر کسی در زندگی ممکن است بارها و بارها شکست بخورد. شکست آموزنده است . به ما یاد می دهد که چطور متواضع باشیم و راه درست تری را برای جبران آن انتخاب کنیم . توماس ادیسون با شکستهای متمادی توانست به هدف خود برسد ، او می گفت :" من شکست نخوردم ، تنها ده ها هزار راه را امتحان کردم که برایم مفید نبود ! و به نتیجه نرسید !"
13- از اشتباهات دیگران درس عبرت بگیرید .یکی از بودائیات پیر چنین می گوید :" یک مرد دانا کسی است که از اشتباهات خود درسی نیک بیاموزد و اما داناتر کسی است که از اشتباهات دیگران درس عبرت بگیرد".
14- از محبت به دیگران دریغ نکنید .زندگی کوتاه است و پایان آن نامعلوم . پس سعی کنید محبت کنید تا محبت ببینید .
15- آنچنان زندگی کنید که گویی روز آخر عمرتان است !!همواره سعی کنید بهترین و مهربان ترین همسر ، رفیق و حتی مهربانترین و بهترین رئیس باشید ، تا زمان وداع با این دنیا به دنیایی زیباتر دست یابیم.
قسمت خواندنی ها و دیدنی ها- جملات و درسهایی گرانبها از اوشو
جملات و درسهایی گرانبها از اوشو
خواندنی ها و دیدنی ها-جملات و درسهایی گرانبها از اوشو
زمانی که تسلیم باشی؛ تمام هستی از تو حمایت میکند هیچ چیز با تو مخالف نخواهد بود، زیرا تو با هیچ چیز مخالف نیستی.
خودت را بپذیر؛ هر چه که هستی حتی اگر نقصی هم داری آن را بپذیر؛ تنها آن هنگام قادری دست از جنگ با خودت برداری و آسوده باشی.
زندگی یعنی آموختن صلح. صلح با دیگران نه، با خودت.
عشق یک تجربه هست، ولی زبان بسیار مکار است. پس مراقب زبانت باش.
سکوت را بر خودت تحمیل نکن. هیچ چیز را برخودت تحمیل نکن. شادی کن؛ آواز بخوان، بگذار ذهنت خسته شود. آنگاه رفته رفته لحظات کوچکی از سکوت و آرامش واردت میشود.
توانایی عشق ورزیدن؛ بزرگترین هنر جهان است.
اگر بتوانی دیگری را همانطور که هست؛ بپذیری و هنوز عاشقش باشی؛ عشق تو واقعی است.
وقتی با عشق به دیگری بنگری؛ او والا میگردد و منحصر به فرد.
هرگاه عاشق باشی، احساس عجز کامل میکنی. درد عشق هم همین است. زیرا تو میخواهی هر کاری را برای معشوقت انجام دهی، اما میفهمی که کاری از دستت بر نمیآید. اما عشق یعنی همین که تمام فکرت؛ خدمت به دیگری باشد حتی اگر از عهدهات بر نیاید.
تو نمیتوانی انسانی را تصاحب کنی، زیرا او یک شخص است. تصاحب فقط با اشیاء ممکن است. اگر هنوز به دنبال تصاحبی؛ عشق تو شهوت است.
اگر نتوانی با معشوقت ساکت بمانی؛ بدان که هنوز عاشق نشدهای.
تنها راه کسب عشق؛ از طریق همین عشق میسر میشود. هر چه بیشتر ایثار کنی؛ بیشتر میگیری.
والاترین انسان کسی هست که با عزمی شکست ناپذیر؛ انتخاب کند.
هر موجودی؛ یک سرود الهی است بی همتا؛ منحصر به فرد؛ تکرار نشدنی و غیر قابل مقایسه.
اگر بتوانی تماماً و یک دل عشق بورزی؛ از عمق دلت؛ زندگی تو سرشار از شادی و احساس میشود نه تنها برای خودت بلکه برای دیگران هم اصلاً تو برای دنیا برکت و نشاط خواهی شد.
اگر عشقی احساس نمیکنی؛ تظاهر نکن، سعی نکن نمایش بدهی که عاشقی حتی اگر خشمگینی بگو که خشمگین هستی و باش ولی حقیقی باش.
زندگی یک مسابقه و رقابت نیست پس دلیلی هم برای مقایسه خودت با دیگران وجود ندارد.
هیچکس نمیتواند تو را تغییر دهد. تنها خودت قادر به تغییر خودت هستی.
اصیل بودن و واقعی بودن نهایت زیبایی است.
اصیل بودن یعنی واقعی بودن خندههایت، گریههایت، نفرتت و عشقت و همه زندگیت باید واقعی باشد تا اصیل باشی.
آنان که طمع کارند؛ برای پر کردن احساس تهی بودنشان بارها و وزنهها را با خود حمل میکنند.
قسمت خواندنی ها و دیدنی ها- چرا وقتی عصبانی هستیم فریاد می زنیم؟!
چرا وقتی عصبانی هستیم فریاد می زنیم؟
خواندنی ها و دیدنی ها-چرا وقتی عصبانی هستیم فریاد می زنیم؟!
همه افراد زمانی که عصبانی می شوند فریاد می زنند و بلند صحبت می کنند. طبیعی است که وقتی دونفر از یکدیگر عصبانی هستند، خشمگین شوند و....
همه افراد زمانی که عصبانی می شوند فریاد می زنند و بلند صحبت می کنند. طبیعی است که وقتی دونفر از یکدیگر عصبانی هستند، خشمگین شوند و آرامش و خونسردی خود را از دست بدهند، اما چه دلیلی باعث می شود با وجود اینکه آن دونفر کنار یکدیگر قراردارند، با لحن آرام و ملایم صحبت نمی کنند و فریاد می زنند؟
طبیعی است که وقتی دونفر از یکدیگر عصبانی هستند، خشمگین شوند و آرامش و خونسردی خود را از دست بدهند، اما چه دلیلی باعث می شود با وجود اینکه آن دونفر کنار یکدیگر قراردارند، با لحن آرام و ملایم صحبت نمی کنند و فریاد می زنند؟ شاید شما هم متوجه شده باشید که بین علاقه قلبی و فریاد و بدخلقی رابطه متقابل وجود دارد. اگر به رفتار خود بیشتر دقت کنید متوجه می شوید با کسانی که عمیقا ابراز علاقه می کنید و از تمام وجود دوستشان دارید بیش از سایرین مدارا می کنید. معمولا با آن ها به نرمی سخن می گویید، سعی می کنید تا از شما نرنجند. کم تر از دستشان عصبانی می شوید و کم تر اشتباهات آن ها را به دل می گیرید. هیچ گاه صدایتان را برای آن هایی که از اعماق وجود دوستشان دارید بلند نمی کنید. در واقع شما کسانی را که از صمیم قلب به آن ها عشق می ورزید و در قلب و ذهنتان جا دارند، به معنای واقعی دوستشان دارید نه از روی تظاهر، اجبار یا عادت. بنابراین فاصله قلب شما با قلب او بسیار کم است و همین امر موجب می شود تا ناخودآگاه رفتار خود را در برابر او کنترل کنید و از زاویه دید بهتر و زیباتری او را قضاوت کنید و از جایگاه بخشنده تری مورد سرزنش قرارش دهید شما کسی را که وابستگی خاصی به او ندارید به راحتی مورد انتقاد و سرزنش( بسته به نوع رفتار اجتماعی شما) قرار می دهید و هنگام عصبانیت بر سرش فریاد می زنید یا به تندی برخورد می کنید، حتی در مقایسه با عزیزانتان، زودتر از او عصبانی و کلافه می شوید. این موضوع به این دلیل است که فاصله قلبی شما با او بسیار زیاد است و هیچ وابستگی وجود ندارد که درصد محبت شما را به وی افزایش دهد، بنابراین هنگام عصبانیت فریاد می زنید یا برخورد تندی از خود نشان می دهید. اما در مقابل کسانی که قلبشان به شما نزدیک است ملایمت بیشتری از خود نشان می دهید، رفتارتان را کنترل می کنید و با او نرم و آرام سخن می گویید. هرچه رابطه قلبی بین طرفین بیشتر باشد و آن ها بیشتر به یکدیگر عشق بورزند تن صدا آرام تر می شود و سخنان آرام تر بیان می شود و تنها در گوش یکدیگر نجوا می کنند. حتی این علاقه تا جایی پیش می رود که طرفین دیگر با یکدیگر سخن نمی گویند از طریق ارتباط چشمی و مشاهده یکدیگر با هم ارتباط برقرار می کنند و این در حالتی است که دیگر بین قلب آن ها هیچ فاصله ای وجود ندارد. لازم است بدانید که این نوع ارتباط ها شاید دایمی نباشد و به صورت مقطعی در شرایط خاص بروز کند. امکان دارد برای یک زوج در لحظه ای کوتاه به اوج برسد و برای زوجی دیگر در دراز مدت دوام داشته باشد. این ارتباط زمانی رخ می دهد که درآن لحظه قلب هردو نفر کاملا به هم رسیده باشند و به قول معروف “یک روح در قالب دوجسم باشند.” هدف از بیان این مطالب آن بود که با تمرین و آزمون بتوانیم با دیگران به ملایمت رفتار کنیم و با آرامش سخن بگوییم، از فریاد زدن و بی احترامی کردن به آن ها اجتناب کنیم. با این روش علاقه خود را به اطرافیان افزایش می دهیم و فاصله قلبی خود را با آن ها کم و کمتر می کنیم. به علاوه متوجه می شویم که چه زمانی به اوج علاقه و عشق ورزی در زندگی زناشویی رسیده ایم و دلیل و مدت آن را می شناسیم و با همت و ممارست وقوع و ماندگاری آن را بیشتر می کنیم.